#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_18
ولی اون حرکت زانوی لعنتی و نگاهم که وسط رقص مدام دنبال او ن پسره لعنتی بود.گند زد به همه چی.
بین صدا زدنای پرهام و یسنا کوله و مانتو شالم و از رو میز چنگ زدم و خیلی سریع به سمت در خروجی رفتم.
تحمل اون جا بودن و نداشتم.
یسنا و پرهام و یاسمن بهم نرسیدن و منم از پله ها بالا رفتم و از کلوپ بیرون زدم.
به سمت جاده رفتم تا ماشینی چیزی بگیرم که
با دیدن عامل شکستم عصبی داد زدم.
-هی..کله رنگی...!
دودای آبی رنگ سیگارش توجهم و جلب کرد سیگارو انداخت رو زمین و برگشت سمتم .بی حالت و مات به صورتم نگاه کرد
با حرص گفتم؛
-لالی؟ یا شایدم.کری!
به موهای سیاه و تیکه های خاکستریش نگاه کردم
دستاشو تو شلوار جین یخیش فرو کرد و پوزخندی زد و گفت:
-معمولا از هنجرم برای صحبت با اونایی که مهم نیستن استفاده نمی کنم!
کل وجودم اتیش گرفت با عصبانیت رفتم جلوش ایستادم و گفتم؛
-الان که استفاده کردی!
بدون توجه به من بدون این که دستش حتی برای یه سانت بهم برخورد کنه کنارم زد و در ماشینش و باز کرد .تازه چشمم به ماشینش افتاد پوزخندی زدم.نکبت پولدار!
انگار جملم و بلند گفتم که بیخیال سوارشدن شد.
برگشت سمتم و دوباره دستاش و گذاشت تو جیبش و پوزخندی زد و گفت؛
- اره من نکبت پولدارم
و بعد در مقابل چشمای بهت زدم سوار ماشینش شد و ماشین و روشن کرد و شیشه طرف خودش و داد پایین و به چشمام زل زد و گفت؛
-ولی.تو هم یه دختر بی ارزشی!
پوزخندی به نگاه خونیم زد و با سرعت گاز داد و ازم دور شد.
با حیرت و عصبانیت به ماشینش که هر لحظه ازم دور تر میشد خیره شدم.
قسم می خورم .قسم می خورم اون لحظه حاضر بودم حبس ابد و تحمل کنم ولی اون کله رنگی و تیکه تیکش کنم.
شاید تو عمرم کسی این قدر بهم در کمال خونسردی توهین نکرده بود.
-خوبه نرفتی... این موقع شب خطرناکه میرسونمت..
برگشتم و با حرص به پرهام که کت و سوئیچشو به دست گرفته بود نگاه کردم.
بدون حرف و کاملا حق به جانب رفتم سمت شاسی بلند مشکی شو سوار شدم.
اونم اروم اومد و سوار شد خواست حرفی بزنه که جدی گفتم؛
-پرهام واقعا حوصله ندارم.پس تا اخر راه لطفا ساکت باش.
پرهامم که فکر می کرد بابت مسابقه سگ شدم زود ساکت شد.راه افتاد.
پرهام کل راه و ساکت بود و منم با حرص لبم و می جوییدم و تو فکر این بودم که چه جوری پسره رو پیدا کنم!
وقتی رسیدیم خواستم در و باز کنم و پیاده شم که ...
romangram.com | @romangram_com