#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_116


_ من همون تنهای شهرم

همون رسوای عااالم

همون عاشق احمق

چشمام گرد شد و به فریاد زل زدم

این اهنگ مال فریاد بود؟

همون اهنگ که ترکوند؟

خدای من

صداش برای همین آشنا بود

فریاد نیشخندی زد و نگاهم کرد

تا اخر اهنگ در سکوت به متن اهنگ گوش دادم

یه جاش رپ شد و صدای خیلی خیلی باحالی خوند:

_ هنووز بدون تو... من سر درد دارم

هنووز ترس رفتنتو هر لحظه دارم

لبخند زدم‌ و‌ نگاه تیز فریاد به‌ من دوخته شد



***

چهار روز نخوابیدم

به خاطر پول

به خاطر اهنگ فریاد !

به معنای واقعی کلمه دیوونه شده بودم

سبکش ،صداش ،فضا‌، شرایط

همه چی رو‌ باید باهم مَچ‌ میکردم

همه چی باید هم خونی داشته باشه

اگر اهنگ به صداش نمیومد یا از متنش خوشش نمیومد فوری مثل اون بازی پو خیلی سریع میگفت:

_ نــــه !

اخر، دیشب متن‌ اهنگ و‌ براش فرستادم و اونم تنها اوکی فرستاد

به گونه ای ذوق زده شدم که قابل بیان نیست

کل خونه بازار شام شده بود

موهامو با گیره گوجه ای بالای سرم بسته بودم و گیتار رو پاهام بود و با توجه به متن اهنگ، اهنگ میساختم

چشمام دیگه داشت از شدت بی خوابی ازشون اشک میومد

میسوخت و سرم به شدت درد میکرد

حس میکردم تار تار موهامو دارن از ریشه میکشن !

جالب اینجاست سیاوش هر شب با یه شماره جدید بهم زنگ‌ میزد و تا برمیداشتم و صداشو میشنیدم میزاشتمش تو لیست سیاه

البته پرهامم دست کمی از اون نداشت

حتی من پرهامم به سیاوش ترجیه میدادم چون سیاوش‌ منو تو بدترین شرایط روحیم ترک کرد و شکست

با اینکه میدونست پدرش یه آدم هرزه کثیفه، ولی منو خورد کرد

هر چند خبر نداشت پدر عزیزش به من که برادر زاده و دوست دختر پسرش بودم نظر داشته !

تو همون حالت کوسن رو زیر سرم گذاشتم و چشمامو بستم و گیتارو گذاشتم رو زمین و تو خودم جنین وارانه جمع شدم‌ و کم‌کم خوابم برد




romangram.com | @romangram_com