#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_107

اومد سمتم و رو به روم ایستاد

تو چشمام زل زد و با تمسخر گفت:

_ اونجاست

گیج به کاناپه ای که بهش اشاره کرده بود نگاه کردم و گفتم:

_ خب؟

چشماشو تو حدقه چرخوند و گفت:

_ برو بشین روش

با چشمای گرد نگاهش کردم و با حرص رفتم و رو کاناپه نشستم

رو به روم نشست

بوی عطرشو دوست داشتم

برگه رو گرفت سمتم و به پشتی مبل تکیه زد و دست به سینه نگاهم کرد و گفت:

_ قرارداده، بخون

با ابروهای بالا رفته قرارداد رو برداشتم و شروع کردم به خوندن

شیش ماهه

حقوقش عالی بود و پورسانتشم عالی بود

همه چی درست و عالی بود

چشمامو بستم و بعد از چند لحظه بهش نگاه کردم و اونم نیشخند زده بود و‌ نگاهم میکرد

جا واسه کلاس گذاشتن و دست دست نبود

خودکارو برداشتم و با گیجی به مارک و شکل عجیب خودکار نگاه کردم و پایین کاغذ رو امضا زدم و خودکارو پرت کردم رو میز که فریاد نیشخند دیگه ای زد و گفت:

_ مواظب باش، پنج تومن پولشو دادم!

با بهت به غرور مسخره نگاهش خیره شدم که ادامه داد:

_ البته این پول آدامسمه!

از جا بلند شدم و به کیفم چنگ زدم و کپی اصل قرارداد و از رو میز برداشتم و گفتم:

_ من نمیدونم چطور میتونی آدامس پنج میلیونی بجویی، ولی من یکی سعی میکنم پول و قدرت مسخره ام و اینقدر به همه نشون ندم!

با پوزخند ادامه دادم:

_ مثل عقده ای ها!

با خونسردی نگاهم کرد و بیشتر لَم داد و گفت:

_ هوووم، جمله سنگینی بود، حتما بهش فکر میکنم!

با حرص بهش پشت کردم و از پله ها بالا رفتم و درو باز کردم و با سرعت از اونجا خارج شدم و در حیاط و باز کردم

اومدم‌ بیرون و پشتمو کردم و درو محکم به هم کوبیدم و با سرعت برگشتم که محکم با کسی برخورد کردم و..



محکم با کسی برخورد کردم و دستای بزرگ و سردی دور کمرم حلقه شد و تعادلمو از دست دادم که برای نیفتادنم چنگ زدم به کت مرد‌ رو به روم و جیغ خفه ای کشیدم که اونم‌ با من کشیده شد و چسبیدیم به در

بوی خاص و عجیبی به بینیم چسبیده بود و انگار جدا نمیشد!

با وحشت و چشمای حدقه شده به چشمای براقی که تو تاریکی مثل گرگ بهم زل زده بود خیره شدم و هیکل بزرگ‌ و موهای تیکه تیکه بلند لخت مشکیش که رو صورتش تو تاریکی سایه انداخته بود و نمیذاشت چهره اش رو ببینم

بزرگی هیکل و بوی عطر عجیب و خاصش و اون چشم ها، تنها برام یه اسم و جرقه زنان جلوی چشمام میاورد!

_ گ...گـــوریـــل !

سرش کج شد و چشماش درشت شد و صدای خراش خورده اش و کنار گوشم شنیدم:

_ رژ لبت چه جنسی داشت که از آینه اتاقم پاک نمیشه!؟

با چشمای گرد شده نفس نفس زنون تو تاریکی و‌ سیاهی اطراف دنبال برق چشماش میگشتم‌

_ و..ولم کن

romangram.com | @romangram_com