#دختر_بد_پسر_بدتر_پارت_104
با حرص منتظر چشمامو بستم که دوباره صدای پر تمسخرش و شنیدم:
_ نیاز؟ اووم...نمیشناسم، خدافظ !
کم مونده بود قطع کنه که با نهایت انفجار جیغ زدم:
_ روانی.قطع نکن کارت دارم!
بی حوصله و خونسرد گفت:
_ زود
با حرص دندونامو رو هم سابیدم و گفتم:
_ پیشنهادتو قبول میکنم
دوباره پر تمسخر گفت:
_ صبر کن فکر کنم، اوم...کدوم پیشنهاد؟
با بهت و چشمای وزق شده گفتم:
_ پیشنهاد کار، اخه تو چقدر بیشعوری!
با خونسردی و صدایی کشیده شده گفت:
_ نُچ نُچ، خوب نیست آدم با رئیسش اینجوری حرف بزنه، آدرسو میفرستم، فردا هشت شب اونجایی
_ چی می...
هنوز جمله ام تموم نشده بود که دیدم صدای بوق میاد !
تماسو قطع کرده بود !
اخه چقدر روانیه الان منو قبول کرد؟
حیف که پس اندازم تموم شده و کار ندارم و برای رفتن به خارج و اجاره خونه پول میخوام، وگرنه عمرا برای این روانی کار میکردم
ولی نمیتونستم خودمو گول بزنم
عجیب دوست داشتم مال من باشه
دوست داشتم منم دوست داشته باشه
دوست داشتم اندازه ی بهار منو بخواد و بهش ثابت کنم که من بردم که عاشقم شده
ازش خوشم میومد
اولین پسری بود که بهم اهمیت نمیداد و این موضوع عجیب منو هیولا کرده بود
چشمامو باز کردم و نگاه خمار و تارمو گیج به ساعت دوختم
عقربه کوچیک رو عدد شیش بود
شیش صبحه!
حتما واسه همین خوابم میاد
گیج بلند شدم و در حالیکه دستم رو کمر دردناکم بود به سمت حمام رفتم
برق رو روشن کردم و لباسامو دراوردم و خودمو به دست آب یخ سپردم
کم کم اجیر شدمو چشمام باز شد و از سرما تو خودم جمع شدم
آبو ولرم کردم و چشمامو با ارامش بستم
حوله رو دور خودم پیچیدم و با خونسردی از حموم خارج شدم و رو به روی آینه ایستادم و اروم اروم موهامو با سشوار خشک کردم و شونه زدم
پوووووف چرا هوا اینقدر تاریکه!
از اتاق خارج شدم و واسه ی روشن شدن پذیرایی پرده های زخیم و مخملی شکل پنجرهی آشپزخونه رو به سمت راست کشیدم که با دیدن منظره رو به روم خشکم زد
romangram.com | @romangram_com