#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_70
دیدنش قلبم تند تند میزنه....یعنی اونم عاشقمه
دو ماه بعد
آریا از پشت صدام زد ...لبخندی زدمو به طرفش برگشتم : جانم
تعجب کرد بعد یه لبخند عمیق زد و زیر لب گفت کاش بدونی چقدر دوستت دارم ....زیر لب
گفت اما من شنیدم....
آریا : امشب وقت دارین برای شام بریم بیرون
- چرا
آریا: خودتون میفهمین
-باشه ساعت چند
لبخند زدو گفت: ساعت 7 خودم میام دنبالتون
ابرو هام پرید بالا : اوکی خداحافظ
سوار ماشین شدم و رفتم خونه
- ثنا نیکا کجایین
سارا بدو بدو اومد طرفم: سلام خانوم خسته نباشین ثنا خانم با نیکا خانم رفتن خرید
- آها خوبه من شام میرم بیرون احتمالا اون دوتا هم نیستن نمیخواد چیزی درست کنین
سارا: چشم
romangram.com | @romangraam