#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_45
سرمو برگردوندم ببینم کیه... عه این که استاد آریاست...
با اخم گفت:حواستون کجاست داشتین می افتادین... خوبین؟
_بله خوبم ممنون... ببخشید من باید زود برم دیرم میشه باید برم فرودگاه
به دستاش نگاه کردم که هنوز دور کمرم بود 😉تا دید به دستش نگاه میکنم سریع برداشت
چیزی نگفت و ایندفعه اون تند تند از پله ها رفت پایین به دور و برم نگاه کردم خیالم راحت
شد چون هیچکس حواسش به من نبود 😒😕....
سوار ماشین شدم... به طرف فرودگاه مهر آباد حرکت کردم... آهنگ محسن یگانه دوست
دارم و گذاشتم و تا ته صداشو زیاد کردم و بیشتر پام و رو پدال فشار دادم😝یو هو چه کیفی
داره... بعد نیم ساعت رسیدم فرودگاه...نگاهی به ساعتم کردم... چی ساعت دو.. از وقتی
اومدم ایران چقدر ساعت زود میگذره... نشستم رو صندلی حداقل یه ربع دیگه هواپیما میشنه
زمین....
وای عزیزم... عشقم... این که صدای ثنا ست... تا اومدم سرمو بلند کنم... بغلم کرد و
گفت:وای الی دلم برات تنگولیده بود....
_وای ثنا ولم کن خفه شدم..اه
از خودم جداش کردم...
که با ذوق گفت: النا جونم آخ جون اومدم ایران
خندیدم.. و چیزی نگفتم.. ثنا تو لندن به دنیا اومده بود هیچوقت هم به ایران نیومده بود
_خوب شیطونک حالا بیا بریم خونه
romangram.com | @romangraam