#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_43


-حالا ولش کن برو بیرون میخوام لباس عوض کنم

مریم از اتاق رفت بیرون موهامو شونه کردم و ساده بستم لباس خوابمو با یه شلوار جگری

دمپا و یه مانتو کوتاه سفید عوض کردم وای خاک تو سرم امروز دانشگاه هم دارم یه شال

جگری هم سرم انداختم کفش پاشنه ۱۰سانتی جگریم و پام کردم کیف ستش هم برداشتم ‌دنبال

گوشیم گشتم .....اه لعنتی کجاست ..... یافتم

وای آرایش نکردم ...😡یه کرم پودر زدم رژ قرمزمو به لبام کشیدم یه آخرش بایک خط

چشمو رژ گونه کارمو تموم کردم زود از پله ها رفتم پایین .....

مریم: خانم صبحونه

-وای نه دیرم شده نیم ساعت دیگه کلاسم شروع میشه

مریم: خانم ضعف میکنین

-اونجا یه چیزی میخورم😒

مریم دیگه چیزی نگفت از عمارت خارج شدم سوار ماشین شدم و پدالو تا آخر فشار دادم که

صدای جیغ لاستیکا در اومد





اوف الان باز دیر میشه.... رسیدم دانشگاه.. ماشین و تو محوطه دانشگاه پارک کردم.... و

سریع به کلاس رفتم... شانسم استاد هارو هم نمیشناسم... فقط آریا سپهری رو میشناسم....

الان کدوم کلاس باید برم داشتم دور خودم میچرخیدم که یکی گفت:خانم معتمد

برگشتم آریا سپهری😳

_بله

romangram.com | @romangraam