#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_33
موهامو میبافتم خیلی دوست دارم..... نشستم رو تخت و صندل مشکیمو پام کردم.... از
کشوی میز کامپیوتر ..فبلتمو برداشتم و دکمشو زدم تا روشن شه ..... هرچی دکمشو زدم
روشن نشد زدم به شارژ ..شارژش تموم شده بود... تا فبلت شارژ شه به نیکا زنگ زدم
نیکا:hello
-hello
نیکا: عه النا تویی
-ن پس عممه
نیکا: ثنا بهت گفت میخواد بیاد ایران
خندیدمو گفتم :آره هر روز زنگ میزنه میگه من میخوام بیام
نیکا: براش اتاقشو آماده کن منو دیوونه کرده الان پیشه منه
صدای ثنا از اونور خط اومد: الـــــــــنا اتاقمو آماده کن
-باشه
ثنا : همین الــــــــــــــان زود
-باشـــــــــه به خدمتکار میگم آماده کنه
ثنا داد زد: نخیر خودت آماده میکنی ها گفته باشم اتاقم خوشمل باشه
-چـــــــــــشـــــــم
ثنا: وای چه حال میده یکی بهت چـــــــــشــــــم بگه
-بــــــــــــچه ݐررو گوشی و بده به نـــــــــــــیکا
ثنا: باشه النا همین الان میری اتاقمو انتخاب میکنی ها
چیزی نگفتم ثنا گوشیو داد به نیکا
romangram.com | @romangraam