#دختر_مغرور
#دختر_مغرور_پارت_3


-خداحافظ

به طرف اتاقا رفتم هفتا اتاق بود حالا کدوم مال من بود ؟ سارا از یک اتاق اومد بیرون با

تعجب منو نگاه کردو گفت: خانم چرا اونجا ایستادید

- خب نمیدونم اتاقم کدومه

سارا: بفرمایید به اتاق اشاره کرد اینجاست اتاقتون

به اتاقم رفتم وای چقدر خوشگل بود دکور سفید و آبی آسمانی

رو به سارا گفتم : وان آمادس ? .

سارا: بله لباساتونم الان مرتب میزارم

-ممنون

سارا : خواهش میکنم

از اتاق بیرون رفت کیفو گوشیمو انداختم رو تخت تک تک لباسامو در آوردم و به طرف

حمومی که تو اتاق بود رفتم درو باز کردم و وارد شدم ....... توی وان دراز کشیدم و سرمو

روی بالش چرمی وان گذاشتمو چشممو بستم......





یه نیم ساعتی چشمام بسته بود و فکر میکردم به این که وقتی برای عمل مامانو بابا پولی

نداشتیم وقتی دکتر گفت اگر عمل کنیم احتمال نود درصد زنده ماندنشون هست اما هزینش

خیلی زیاد بود دکتر گفت و اگر عمل نکنیم به زودی از دستشون میدم.... به هر دری زدم تا

پول قرض بدن .... هیچکس نداد حتی عمه و دایی که که وضع مالی خیلی خوبی داشتن با

گریه التماس میکردم اما نه....... بعد از یکماه پدرم و از دست دادم مامانم به خاطر مرگ بابا

romangram.com | @romangraam