#دل_من_دل_تو_پارت_33
-وقتی یه خوشگل جلومون باشه بایدم بهش زل بزنیم قبول نداری؟!
سایه هی کاپشنم رو میکشید تا من رو از دعوا گرفتن منصرف کنه دستمو کشیدم و گفتم:
-ول کن بینم این دوتا بزمجها چه زری زدن! هوی عمو به ننه بابات زل بزن کره سگ!
-ننه بابای من که دیدن ندارن!
-کاملا از او ریخت بی ریختت مشخصه عینه میمونی!
سایه من رو کشید و بلاخره من رو برد توی ماشین عصبی بودم خیلی! نمیدونم چرا اصلا من با این احمقا نمیسازم! موندم این دخترای احمقی که راه به راه دوست پسر میگیرن حالشون بهم نمیخوره؟! پوف! سایه گفت:
-آرامش بسته آبرومونو بردی!
-اتفاقا آبرومون رو حفظ کردم خانمی! اگه از این به بعد هر روز یه خری خواست اینجوری ما رو کالبدشکافی کنه که دیگه هیچی دیگه!
-خیلی خب حالا خودت رو کنترل کن!
سکوت کردم و دیدم ماشین رو روشن نمیکنه چرخیدم سمتش و دیدم زل زده به چشمام و و یه لبخندی روی لبشه گیج و گنگ گفتم:
-چیزی شده؟! چرا ماشین رو روشن نمیکنی؟؟!
-چشمات...
-چشمام؟! لوچ شده؟!!!
-نه خره... خیلی خوشگله... آرامش دلم واسه چشمات ضعف میره!
-بشین بابا! گفتم چی شد.
با این حرف من ماشین رو روشن کرد و رفتیم سمت پاساژ!
بعد اینکه رسیدیم پیاده شدم و رفتیم سمت فروشگاهای مختلف با دیدن یه پالتو نیشم شل شد! اما از دیدن قیمتش کلا نیشم سقوط کرد! چشم غره ای رفتم لامصب خیلی خوشگل بود میخواستمش. ولی 260هزار تومنه اگه اینو بخرم باید قید بقیه ی خریدام رو بزنم!پوفی کردم و نگاهی بهش انداختم... جنس سُر بود و با دوختای مستطیلی و لوزی روش کار شده بود و طرح زیپ های طلایی روش بود و تزئینی بودن.تا روی زانو اندازش بود و دکمهاش هم طلایی بود یکی خز دار بود اون یکی پالتو هم کپ خودش اما بدون خز! نفسم رو محکم فوت کردم و نگاهم رفت به یک پالتوی یاسی رنگ.قیمتش خوبه.خوشگل هم بود اما اولیه رو خیـــــــلی بیش تر دوست داشتم! خدا نکنه مِهرِ یه لباسی یا وسیله ای به دلم بشینه تا یک سال تو فکر و کفش میمونم! این یکی پالتو جنسش رو نمیدونم اما لطیف بود و تقریبا نازک یاسی رنگ و ستیناش بافته شده بود و رنگ بافت هم زرشکی بود دکمهاش هم زرشکی بود و جیب هاش هم روش دکمه داشت! خوبه بدک نیست! از بقیه ی چیزای اینجا بهتره هر چند که من اون اولیه رو میخواستم! این پالتو خوب بود اما خاکستریش خیلی قشنگ تر بود.دست سایه رو گرفتم و بردمش توی مغازه و همون پالتوی یاسی رنگ رو البته با رنگ خاکستری و مشکی نشونش دادم. کلا علاقه ی خاصی به خاکستری داشتم!سایه لبخند پت و پهنی زد:
-وای محشره منم میخوام!
romangram.com | @romangram_com