#دل_من_دل_تو_پارت_20


-معلومه این کاره ای!

از حرفش خونم به جوش اومد اما خودم رو کنترل کردم.برای دفاع از خودم مجبور بودم. باید الان خشممو کنترل میکردم نه که به آتیش اینا دامن میزدم ! بزار اسکل شن بعد میدونم چیکار کنم ! خندیدم:

-نه بابا ! میخوام امتحان کنم ولی آخه چند نفر به یه نفر عزیزم؟! فقط تو!! به سگات بگو برن سرکار خودشون باهات یکم صحبت کنم درد دلت واشه!

آره بابا اسکل شو دیگه میخوام قشنگ بفرستمت از درد بری کره ی مریخ! دستم رو فرو بردم توی جیبم.. آخی خوبه که هستی محافظه من! پسره با تردید نگاهم کرد و گفت:

-بچها برین خودم از خجالتش در میام!

یکیشون که خیلی هم اوضاش داغون بود از نظر قیافه و مشخص بود حسابی معتاده گفت:

-اما شهاب ساحل گفت بکشیمش!

با خنده گفتم:

-ا؟! جونه عمو؟! راست میگی؟ نه بابا ساحل عجب شاخی بود من نمیدونستم!

شهاب با اخم بهشون گفت که برن آخ اسکل شدی رفت پسرم فرض کن آرامش بشه خره تو! پوزخندی توی دلم زدم و گفتم:

-قدم بزنیم؟!

-نه بابا زرنگی!

-اون رو که آره هستم .

-نه خانوم همینجا! خب ببینم تو چند سالته عزیزم؟!

انزجار واقعی رو تو همه ی وجودم حس میکردم از عزیزم گفتنش! نگاهی به صورتش کردم چشمای درشت قهوه ای تیره ،موهای قهوه ای تیره ی کوتاه و سر بالا بدنی تقریبا هیلکی ولی درشت ،بینی خوش فرم لباس برجسته ولی کبود! گفتم:

-لبت چی شده شهاب خان؟!

-جواب سوالمو با سوال نده دیگه خانمی! نترس نمیذارم بهت بد بگذره!

پوزخندی زدم و گفتم:

romangram.com | @romangram_com