#دل_من_دل_تو_پارت_18
-جونه دایی؟! راست میگی؟! حالا این یه بار رو بفرست ببینیم چی میشه جونه سگه خالت راست میگم!
خندید و گفت:
-باشه جوجه فکولی ببینیم چی میشه.
یهو داد زد:
-هوی بچها دوتا مهمون جدید داریم!
چشم همشون برگشت سمت ما علل خصوص ساحل! ساحل با دیدنمون از تعجب فکش سابیده شد رو زمین! نمیدونم چی به پسرا بلغور کرد و بعد هم فرار کرد. همشون اومدن سمت من و سایه گفتم:
-سایه؟ خوبی؟
-از نظر تو الان خوبم؟! من هنو 21 سالمه کلی آرزو دارم آرامش!
پسره خندید و هیزانه و جفتمون نگاه کرد هر کی ندونه من میدونم تا درونمون رو کالبدشکافی کرده!!آب دهانم رو قورت دادم و گفت:
-ا؟! چه اسم قشنگی عزیزم به اون زبون تند و تیزت نمیخوره اسمت آرامش باشه!
-خف باو! سگ کی باشی بخوای راجب اسمم نظر بدی سوسک توله!
نه بابا ! انگار اینا از رو نمیرن بیشعورا!!! آب دهنم رو قورت دادم اخمام رو کشیدم توی هم الان موقع ترسیدن نیـست! آروم و زیر لبی به سایه گفتم:
-سایه تو فرار کن.
با تعجب نگاهم کرد:
-چی میگی آرامش؟! دیوونه شدی؟! تو رو بین این همه سگِ هار تنها بزارم؟!
-باشی هم نمیتونی کاری بکنی؛بدو فرار کن من خودم یه خاکی تو سرم میریزم.
-اما...
-میگم برو سایه!
romangram.com | @romangram_com