#دل_من_دل_تو_پارت_137
-با من؟!
سری تکون دادم قیافه ی دختره نگران بود! با کمال اعتماد به نفس سرم رو بالا گرفتم و رفتم سمتش توی خونه اینقدر شیک میگرده؟! یه لباس آستین کوتاه خاکستری با شلوار کتان مشکی و کتونیای اسپرت! موهاش سمت بالا بود و دو سه تا تیکه ی موهاش روی پیشونیش بود... نفسی عمیق کشیدم:
-با من کاری داریـن؟!
لحنی سرد و خشمناک!:
-اگه کارت نداشتم صدات نمیکردم! امروز تموم وظایف خدمتکارا به گردن توئه!
چشمام گرد شد:
-ها؟!
از جاش بلند شد و اخماش همچنان توی هم بود:
-منظورت بله بود؟!
-آ آره بله؟! متوجه نشدم! یعنی چی مسئولیت تموم کارای خدمتکارا به گردن منه؟!
-امروز همشون میرن بیرون هر جایی که بخوان چون تعطیلن و در نبود اونا تموم کارا به گردن توئه!
غریدم:
-اون وقت برای چی؟! اگه اینطوریه پس من هم تعطیل هستم!
-نه! تو تازه اومدی انتظار مرخصی هم داری؟! همین که گفتم! تو فرض کن تنبیهی برای حرفات!
هنوز هم لباساش توی تنش پاره میشدن ! خب مجبوری اینقدر هیکلی باشی؟! خدا نیاره اون روز رو که این بخواد کتک کاری کنه! طرف زنده نمیمونه! انگشت اشارش و گرفت سمت من با اخمای وحشتناک و چشمای عصبی نگاهم کرد و سرش رو گرفت پایین تا بتونه من رو ببینه:
-فقط! وای به حالت اگه کاری رو جا بندازی! بی چون و چرا هر کاری که بقیه میکردن رو میپرسی و امروز انجام میدی! برگردم خونه ببینم کاری از پیش نرفته باشه میدونی جات کجا میره؟!
حق به جانب دست به سینه موندم و یه تای ابروم رو دادم بالا:
-نه کجا میره؟!
romangram.com | @romangram_com