#دل_من_دل_تو_پارت_126
اخماش بیشتر توی هم شد صداش پر از خشونت! این.. این آدرین دیگه... کسی که رامتین به خونش تشنست... یه عوضی ... لبم رو گاز گرفتم و قدش خیلی خیلی از من بلند تر بود و مجبور بودم سرم رو بالا بگیرم تا ببینمش! نشست روی مبل تک نفره و دستش رو هم روی دستش گذاشت و خواستم بشینم که با صدایی پر تحکم گفت:
-من اجازه ی نشستن ندادم!
پوزخندی روی لبم بود و دست به سینه جلو روش وایستادم! نفسی عمیق کشیدم و عطری تلخ و سرد مشامم رو پر کرده بود. خشک و لحنی سرد داشت... درست عین خودم زمانی که یه پسر جلو روم سبز شه! با لحن سردی گفت:
-خب... میشنوم!
-خب به جمالتون... فکر کنم بهتون گفته باشن... اومدم واسه کار خب!
نگاه پر خشمش رو از سر تا پا روم گردوند.. از بالا به پایین... از پایین به بالا... از نگاهاش کلافه شدم و پوفی کردم:
-مدلینگ نیستما! درخواست کار دادم.
نگاهش روی چشمام ثابت موند.. چشماش یخی بود.. پر از سرما... :
-بشیـن...
نشستم رو به روش... ای خدا کدوم خری عاشق این میشه؟! اینو که با یه من عسل نمیشه خورد! گفت:
-شناسنامه ، کارت ملی، زود!
یه تای ابروم پرید بالا:
-روی میز جلو روتونه فکر کنم!
چپ چپی نگاهم کرد که کلا پشیمون شدم، خب چیکار کنم؟! :
-من نباید برش دارم،تو درخواست کار داری نه من!
دندونام رو از حرص بهم سابیدم شقیقهاش رو آروم با انگشت شصت و اشارش میمالید شناسنامه و کارت ملی رو برداشتم و گرفتم رو به روش:
-بفرما!
فهمیدم از لحنم بدجور عصبی شده! چنان دادی زد که پرده ی گوشم قیمه قیمه شد:
romangram.com | @romangram_com