#در_چشم_من_طلوع_کن_پارت_54

- رذلهای كثیف.

و رو به سردار بهروان ، كه شانه هایش با هق هق بالا و پایین می شد، افزئد:

- سردار! بهتره خودتون رو كنترل كنید.... باید فكر كنیم و دنبال راه نجات باشیم.

پیوس، مامور ویژه اعزامی، رشته كلام را به دست گرفت و چون می دانست كیان و سردار بهروان پیوند خونی دارند، گفت:

- واقعا متاسفم... اما قبل از آنكه تحت تاثیر این اتفاق باشیم، باید جوانب كار رو بسنجیم تا هرچه سریعتر به سر نخ قابل توجهی برسیم.

سپس به وایت بورد نزدیك شد و در حالیكه درِ ماژیك را برای نوشتن باز می كرد گفت:

- اول باید بدونم شیرخان كیه.

سردار بهروان اشك را از چهره اش زدود و لحن رسمی به خود گرفت و گفت:

- شیرخان یكی از قاچاقچیان بزرگ و تقریبا از مهره های اصلی باند بین المللی قاچاق مواد مخدره.... حدود سه سال پیش با رشادت و تیزهوشی سرگرد زادمهردر یك عملیات ویژه و درگیری بزرگ كه به شهادت عده ای بچه های تیم انجامید، دستگیر و روانه زندان شد.... هنوز نتوانستیم اطلاعات با ارزشی از او بیرون بكشیم البته تحقیقات بچه های دایره تشخیص هویت ، هویت اصلی اون رو مشخص كرده اند ولی او دهن قرص و محكمی داره.

- حكمش صادر شده؟

- بله، اعدام.

- و زمان آن اعلام شده؟

- بعد از ایام محرم.

- زمان حكم چه موقع علی شد؟

- حدود یك ماه پیش.

- پس حساب شده عمل كردن.

- شواهد این طور نشون می ده.

- تا به حال چه سرنخی بدست آوردید؟

- هیچی.... جز اینكه تیم اونا كاملا حرفه ایه.... تمام تماسهاشون با موبایلهای سرقتی صورت گرفته و قبل از سی ثانیه قطع شده.

- ربایندگی به چه نحوی صورت گرفته؟

- هنوز نمی دونم.

پیوس هوای ریه اش را بیرون داد و روی وایت بورد كلمات سیرجان، كرمان، زادمهر و شیرخان را نوشت و رو به سردار بهروان گفت:

- اون طور كه قبلا گفتید، سرگرد روز پنج شنبه از سیرجان حركت كرده و هرگز به كرمان نرسیده.... می خوام بدونم اون روز اتفاق خاصی در جاده رخ نداده؟

در این موقع سرهنگ كرمی گفت:

- طبق تحقیقات ما در همان روز یك دستگاه كامیون بنز ده تن كه تانكر سوخت بوده به دلیل نامعلومی در حوالی بیدخیری از جاده منحرف و واژگون شده. در پی این امر آتش سوزی مهیبی به را افتاده و متعاقب آن ماشینهای گشت برای كنترل جاده اعزام شده اند محور كرمان- سیرجان تا حوالی بیدخیری از مامورین خالی بوده. در اطراف تانكر هم هیچ كس پیدا نشده ... از شواهد بر میاد كه راننده حادثه رو ترك كرده. از قضا تانكر هم سرقتی بوده و صاحب اون چند روز قبل از حادثه گزارش سرقت رو به آگاهی داده بوده.

- با این حساب تصادف تانكر برای اجرای نقشه بوده و آنها بین جاده كمین كرده بودند.

- دقیقا چون به گزارش چند شاكی، جاده توسط نیروی انتظامی حدود بیست دقیقه بسته شده و به بهانه بازرسی اجازه تردد از خودروها سلب كرده بودن. این درحالی است كه نیروی انتظامی از این موضوع هیچ اطلاعی نداشته.

- و به احتمال قوی الآن سرگرد یه گوشه ای از خاك سیستان بلوچستانه.

- حدس ما هم همینه.

- فعلا در سراسر استانهای كرمان و سیستان و بلوچستان آماده باش اعلام كنید.

فصل 13





در باز شد و پیكر غرق به خون كیان كف زمین رها گردید. دهان غزاله از وحشت باز ماند. برخلاف دفعات قبل در هوای سرد و كوهستانی كیان پوششی به تن نداشت و جای تازیانه ها نشان می داد در هر ضربه تكه ای از گوشت بدنش جدا گردیده است.

دل غزاله ریش شد و دست جلوی دهان برد تا بغض گلویش را فرو بلعد، اما قطرات اشك بی اراده از چشمانش سرازیر شد. پاهای لرزانش را تكان داد و به زحمت از جای برخاست و كنار او زانو زد. حالا دیگر هق هق سر داده بود. لحظه ای بعد در میان بغض و اشك به تن زخمی كیان خیره شد و گفت:

- چطور.... چطور دلشون اومد این كار رو با تو بكنن..... مگه اونا آدم نیستن.

سر بالا گرفت و از خدا شكوه كرد: ( خدایا تو كجایی؟ پس چرا ما رو نمی بینی؟ چرا كمكمون نمی كنی؟ )

صدای ضعیف كیان كه گویی از ته چاه بالا می آمد غزاله را وادار به سكوت كرد. غزاله متوجه كلام او نشد، سرش را به لبـ ـهای كیان نزدیكتر كرد و گفت:

- چیزی گفتی؟


romangram.com | @romangram_com