#در_چشم_من_طلوع_کن_پارت_11

- كمكی از من بر می آد.





- ممنون ... من فقط به هوای تازه احتیاج دارم.





- اگه سختته بده بچه رو نگه دارم.





- فعلا كه خوابه مرسی.





غزاله هر لحظه كلافه تر و عصبی تر می شد. لحظه ای سر به صندلی جلو می چسباند و لحظه ی بعد به شیشه، گاهی هم خم می شد و سر جلوی پاكت فریزر می گرفت، تا آنكه با كم شدن سرعت اتوبـ ـوس خوشحال سر بالا آورد. تابلوی 200 متر مانده به پاركینگ حالش را بهتر كرد. با متوقف شدن اتوبـ ـوس سراسیمه برخاست، با این حركت ماهان تكانی خورد و چشم باز كرد و بلافاصله بنای گریه را گذاشت. غزاله مردد ماند ولی حال و نای بلند كردن كودك را نداشت، زیرا حالت تهوع به دستگاه گوارشش فشار می آورد. بی طاقت و بدون توجه به گریه ی فرزند بیرون دوید. چند قدم دورتر از اتوبـ ـوس به عق زدن افتاد. محتوی معده اش ماده زرد رنگی بود كه در عق زدنها بالا می آمد. مهماندار نگاهش را از غزاله گرفت و رو به راننده گفت :





- حاجی جون این حالش خیلی خرابه ... ببین چطوری تلو تلو می خوره! به جون خودم عینهو كسی می مونه كه چیزی بالا رفته.... ایست بازرسی بهمون گیر نده.





- حرف مفت نزن. بنده خدا به این حرفا نمی خوره.





- خلاصه از ما گفتن. امروز از اون روزاست. مخصوصا كه هفته ی مبارزه با مواد مخدره.





راننده تابی به سبیلهای پهنش داد و با زهرداركردن نگاه در چشمان درشتش گفت :





- به جای این چرندیات برو آب بگیر رو دست و بالش. بذار صورتش رو بشوره یه كم حالش جا بیاد.





مهماندار بدون اعتراض پارچ آب را برداشت و به سمت غزاله رفت. اگر از حسین آقا نمی ترسید، با چشم غزاله را قورت می داد ولی سر به زیر و با صدای داش وار گونه ای گفت :





- آبجی یخده آب بریز رو دس صورتت خونك شی.





غزاله دست و صورتش را شست و تشكر كرد و بار دیگر با اكراه و از روی اجبار به اتوبـ ـوس بازگشت. به محض سوار شدن صدای گریه ماهان در گوشش پیچید. با آنكه رمقی نداشت ، از حس و توان مادرانه اش كمك گرفت و سراسیمه بالا رفت. ماهان در آغـ ـوش زن جوان بیتابی می كرد.جلو رفت و با تشكر او را به آغـ ـوش كشید. باید شیر درست می كرد اما توان این كار را در خود نمی دید. زن جوان به دادش رسید. دلسوزانه جلو آمد و روی صندلی بغـ ـل دستش نشست، سپس ساك بچه را بالا آورد و در درست كردن شیر از غزاله اطلاعات گرفت. وقتی ماهان در آغـ ـوش زن جوان آرام گرفت، زن گفت :






romangram.com | @romangram_com