#چشمان_سرخ_آبی_پارت_95
- تقصیر منه. آدریان سعی کرد جلوي من رو بگیره. من اینکار کردم.
- چی کار کردي آیدن؟
رابرت کنار آیدن ایستاد و پاسخ داد:
- با خون تک شاخ زندگیتو بهت برگردوند.
رزا ناباورانه از جا برخاست و گفت:
- خون تک شاخ. نه ... نه ... - حال دیگر فریاد می زد - خداي من ... نه! نه!
آیدن بازوان رزا را گرفت:
- خواهش می کنم آروم باش. خواهش می کنم. چیزي نیست.
- آیدن بهتر بود می ذاشتی بمیرم آیدن ... من ترجیح می دادم بمیرم. این زندگی رو نمی خوام.
- من فکر می کردم دوست داري با آدریان زندگی کنی پس حتما سبک زندگیشو پذیرفتی؟
رزا دستان آیدن را پس زد و پاسخ داد:
- تو متوجه نیستی ... من می خواستم آدریان از اونچیزي که هست دور بشه ... نه اینکه من هم مثل اون یه
زندگی وحشتناك با خون تکشاخ داشته باشم ... آیدن این انتخاب من نیست.
آدریان گفت:
- چاره دیگه اي نداري رزا. بهتره سعی کنی باهاش کنار بیاي.
- چرا یه راه هست آدریان ...
- چه راهی؟
- مرگ.
- خون تکشاخ ازت حفاظت می کنه نمی تونی ...
romangram.com | @romangram_com