#چشمان_سرخ_آبی_پارت_34


- این دیگه چیه؟ خونت با هیچی ترکیب نمیشه. رنگش هم یه جوریه.

دکتر دورانت میکروسکوپ را برداشت و گفت:

- یه مقدار از خونت رو بریز روي لام. چقدر عجیب. بیا اینجا رو ببین آیدن. سلولهاي خونیت انگار ... انگار یه

شکل دیگه ان. باید از این نمونه داشته باشم. می ذاري ازت خون بگیرم آیدن؟

آیدن هیچ واکنشی نشان نداد. در واقع چنان متعجب شده بود که هیچ فکري به ذهنش نمی رسید.

اولاین ناگهان گفت:

- نه ... دکتر اینکارو نکنین. .

دکتر دورانت نیم نگاهی به اولاین انداخت و گفت:

- بی خیال یه سرنگه. من این نمونه رو می خوام.

- اینکار غیر قانونیه.

- اوه بس کن. گفتم بی خیال. خود آیدن اعتراضی نداره. فقط یه سرنگ.

دکتر دورانت یک سرنگ بزرگ کامل از آیدن خون گرفت و ادامه داد:

- این کلید رو بگیر آیدن و از اتاق پشتی آزمایشگاه یه لوله استریل بیار.

آیدن در اتاق پشتی را گشود و وارد شد. لوله استریل را برداشت اما پیش از ترك اتاق متوجه یخچال بزرگی کنار

پنجره شد.

یخچال پر بود از کیسه هاي خون که روي آن نوشته شده بود ، مخصوص بیمارستان دبیرستان دورهام و صلیب

سرخ. ذهن آیدن به کار افتاد این همان چیزي بود که می توانست با آن درباره الویس مطمئن شود. بی شک

اینها خون انسانهاي معمولی بود زیرا براي بیمارستان مدرسه ذخیره شده بود و ضمن آن آیدن می توانست بوي

تند و عادي آن را تشخیص دهد. دو کیسه را زیر اورکتش پنهان کرد و به راه افتاد. زنگ انتهاي کلاس به

romangram.com | @romangram_com