#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_98
-دهنت وببندغزل،من و توخوب میدونیم که توواسه چی اومدی،ولی بهتره که دست ازاین نقشه های بچگونت برداریوکاری که گفتموبکنی وگرنه مجبورمیشم خودم بیرونت کنم!
بغضموبه سختی قورت دادم-فراموش نمی کنم..هیچ کدوم ازخنجرهایی که توقلبم زدی!
می خواستم ازکنارش ردبشم که بااون یکی دست آزادش کمرموگرفت وبرمگردوند..
دارینوش-چته؟اومدی هم منودیوونه کنی هم خودت و؟
-نترس،ازاین درکه برم بیرون دیگه چشمتم به چشمم نمیفته..
-توازاین حرفازیادمیزنی بازم برمیگردی همینجا،توبغل دارینوش...
-دیگه برنمیگردم.
-جرات نمی کنی که برنگردی.
-من شوهردارم.
-آرزوی دیدن دوبارشوبایدبه گورببری!
-توزن داری.
-ولی بدمم نمیادیه عروسکم کنارش داشته باشم!
romangram.com | @romangraam