#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_89


-بالاخره بهش رسیدی؟

من-مگه نمیشنوی بابات چی میگه؟وقتی نابودی یه مرده معتاده بدبخت واسش کاری نداره،یعنی بهش رسیده.

رشید-بهش رسیدم ولی فکرنمی کردم اینقدرزودازپشت بهم خنجربزنه...

رویا-خیانت کرد؟

-باسه تامرده بزرگ ترازمن!

من-زنی که یک باربه شوهرش خیانت کرده باشه برای باردوم وسوم هم میتونه این کاروتکرارکنه..مخصوصاوقتی به مرده زندگیش امیدوارنباشه!

-من هیچی واسش کم نزاشتم،حتی تمام آرزوهاشوهم برآورده کردم ولی زنی که طمع کارباشه،همیشه ضربه ی بدی میخوره..

رویا-بچش چی شد؟

-بچش تنهایه مزاحم بود،واسه اینکه شرشوکم کنه فروختش به یه مرده پولداروجوون..

رویا-خیلی دوست دارم بدونم سرنوشت اون بچه چی شده..

صورتم ازخشم کبودشده بودورگای گردنم حسابی بادکرده بود! خیلی جلوی خودموگرفته بودم تاباهمین دستام خفش نکنم...........

دامون-افسارپاره نکن دارینوش،هنوززوده واسه خون ریختن!

romangram.com | @romangraam