#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_61


اشکام یکی پس ازدیگری روی گونه هام فروریختن تاتبدیل به هق هق شدن،ملاحفه روتوی مشتم مچاله کردموپرتش کردم گوشه ی اتاق،مثل دیوونه هاهرچی میومددستموبه سمت آینه پرت می کردم خسته نمی شدم حتی انرژی هم میگرفتم،باحالت تهوع رفتم توحموم دوش وبازکردم ووسواسانه بدنموشستم اماهرچی بیش ترمیشستم بیش تراحساس تهوع وچندش می کردم،اینقدرخودموسابیدم که جون ازبدنم رفت،حوله ای دوره خودم پیچیدموبادستای لرزون لباساموپوشیدم،احساس حقارت می کردم احساس کثیف بودن حالم ازخودموتنم بهم می خورد،من مورده ...یه آشغال قرارگرفته بودم،باچه ننگی فاش می شد؟باچه معجزه ای پاک می شد؟جواب دارینوش وچی بدم؟جواب عشقی که توقلبم جوونه زده بودوچی؟به سختی بلندشدم حتی بااینکه چندین بارزمین خوردم،هنوزدستم روی دستگیره ننشسته بودکه دربازشدوقامت لجنش جلوم ظاهرشد،مثل جنون زده هاشدم هارشدم درست مثل یه س*گ اینبارهرچی دستم بودبه سمت خوده حیوونش پرت کردم هنوزهم بالذت نگاه می کرد...

-تویه آشغال به تمام معنایی،یه س*گ صفت که فقط به فکره لذت کوفتیشه..

-مگه دختربودی که اینقدربه آب وآتیش میزنی؟

-خفه شو،خفه شوعوضی همه ی رویاهاوآرزوهاموبه باددادی همه زندگیموتباه کردی کاری کردی که ازخودم متنفربشم توچه قدربی رحم وعوضی هستی چه قدررر..

باعصبانیت دستاموگرفت ونشوندم روی تخت-میدونی چراازمن خوشت نمیاد؟چون لیاقت عشق وملایمت منونداری حتمابایدمثل اون دوست پسره وحشیت هاربشموتیکه پارت کنم..

-خفه شو دهنت وببندبیش ترازاین حالموبهم نزن!

گوشیشودرآوردمقابل چشام گرفت-میبینی دوست پسره عزیزت وچقدربهت وفاداره..

-نمی خوام چیزی ببینم جمع کن گوشیت و..

-واقعاحیفه این عکس عاشقانه رونبینی حیف نیست؟

چشماموبستم دلم دیگه طاقت هیچیونداشت حتی خودم رو...

بتیس-دوست پسره بیچارت فکرمی کنه انتقام گرفتن ازعموی من رشیدشایگان به همین راحتیاست؟میبینیش اینی که تواین عکسه عشقه وفادارت نیست؟نمی خوای آسیبی بهش برسه که می خوای؟دوست نداری زندگیش به همین زودیابه انتهابرسه دوست داری؟

-ازمن چی می خواین؟

romangram.com | @romangraam