#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_26


-ادامه نده..

دستاشوگرفتم وازپله هاپایین رفتیم دختره چموشی بودزبون درازولی باهوش!

(غزل)

-کجایی تو؟کل سالن ودنبالت گشتم..

-من که مثل تو ماست بازی درنمیارم بشینم توهمچین مهمونی لاکچری آب پرتغال نوش جان کنم بایدیه حرکتی ازخودم نشون بدم که خرپولای اینجادلشون ضعف بره برام درضمن تنهاخودمم نیستم که بایددوبله سوبله مخ بزنم توتنهانمونی آوارشی روسرم که برگردیم خونه..

-چه انرژی داری توثمره واقعاخستگی ناپذیری آخه کجای این مهمونی لاکچریو خفنه؟اون همه مخ منوخوردی که بیاریم اینجا؟چشم چشمونمیبینه..

-منم اگه یه پسره هلوی شیش تیکه هرشب بغل اتاقم می خوابیدبه این جورمهمونیالاکچری نمی گفتم که هیچ اصلاازخونه بیرون نمیومدم درعوض شب تاصبح باهاش آمپول بازی می کردم مثل توخنگول نیستم که..

-کجامیری باز؟

-نمیبینی پسره چجوری راهنمامیزنه باهاش برقصم؟راهنماش سوخت بیچاره توهم یه نگاهی به دوروبرت بندازشایدمثل من یه خواهانی داشتی مثل منم نبوددرحده یه چشمک ریزم بوددریاب وگرنه تاآخره شب مجبوری حسرت منوبخوری..

-بروگمشونبینمت!

پاهاموروی هم انداختم وشربتمونوشیدم کاش من هم مثل ثمره میتونستم اینقدرراحت به غریبه هااعتمادکنم وسرخوش باشم!موزیک لایتی توسالن پخش شدوهمه ی زوجابه علاوه ی ثمره ی خنگول رفتن وسط برای رقص تانگو..

-خانم زیباافتخاررقص میدن؟

romangram.com | @romangraam