#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_20


-اگه ماله من بودی همونجاچالت می کردم،مشکل ازدامون که زیادی آزادت گذاشته!

-نگهدار!

-بتمرگ!

-می خوام بالابیارم!

ماشین که ایستادلبه ی جوب زانوزدوتمام محتویات معده اش راعق زد!بطری را جلوی پایش پرت کرد وپشت فرمان نشست،ازغیرت مسخره ای که به جانش افتاده بودبیزاروعصبی بود!برای اولین باردرزندگی اش روی کارهای یك دخترحساس وعصبی شده بود!غزل که درصندلی فرورفت پایش راروی گازگذاشت وراه افتاد!....زیره نگاه های سنگین دارین ازپله هابالارفت وبه اتاقش پناه برد!

دارین-نمی خوای واسه وقتم که هدررفت عذرخواهی کنی؟

-وظیفت بودنمیومدی بابام کلت ومی کند!

-داری میمیری هنوزم زبون درازی می کنی؟

-دستت دردنکنه!راضی شدی؟

-محتاج تشکرت نیستم فقط دیگه گندبالانیار!

ازاتاق خارج شدودرراپشت سرش بست..

دارین-کی تموم میشه این بازی لعنتی؟.........

romangram.com | @romangraam