#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_140
-مطمئنی؟
-کاملا!
ماشین وکناره خیابون پارک کردوصندلیشوکمی کشیدعقب..
-بیااینجا..
-روپاهات؟
-زودباش!
-آخه ازبیرون میبینن..
-شیشه هادودیه کسی نمیبینه..بایه جهش خودموبهش نزدیک کردم.............
تپش-مامان چلا(چرا)اونجانششتی؟(نشستی)
باترس ازدارینوش فاصله گرفتم بالبخندزورکی گفتم-شونه های بابادردمی کنه نشستم اینجاکه ماساژبدم..
-پس چلا(چرا) داشتی بوسش می کدی(کردی)؟
-واسه این که خوب شه دیگه...
romangram.com | @romangraam