#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_13


بادیدن یاس آن هم باآن تیپ جلف لحظه ای پشیمان شدازاینکه دارینوش راباخودش به پیک نیک آورده است،بدون اینکه دلیلش رابداندبه عالم وآدم حسودی می کردفقط کاش دلیلش عشق نباشد!!بانیشگونی که ثمره ازپهلویش گرفت نگاهش راازدارین برداشت وچپ چپ به ثمره خیره شد-چته وحشی؟

ثمره-برده؟

غزل-چیو؟

-دل و...

-مزخرف نگو!

-حق میدم اگه حدسم درست باشه،پسره بدجوری تیکست!

-هوی هوی!

-هووشش رم نکن جیگرهمش ماله خودت!

-ببین میتونی این دختره روازش دورکنی..

-پس برده؟

-ثمرههههه!

-جون بازوحشی شد..باشه باشه دورش می کنم ازعشقت!

romangram.com | @romangraam