#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_128


-همین؟

-چیزه دیگه ای دوست داری بشنوی؟

بدون اینکه ازغرورشکستم بترسم اجازه دادم اشکام مثل سیلی صورتموخیس کنن..

-آره،مثلااینکه غزل دوست دارم پس بمون پیشم تاباهم مشکلاتوحل کنیم یاشایداینکه توتمام این سال هاعاشقت بودم وحالانمی خوام ازدستت بدم..من روزی صدبارتورویااینارواززبون تومی شنوم درست مثل رویاهای بچگی تو!

-غزل..

-خدافظ!

کیفموبرداشتموبادوازرستوران خارج شدم،همین که پشت فرمون نشستم صدای هق هقم کل ماشین وپرکردچشمام اززوره گریه تارشده بودو می سوخت!حالم اونقدروخیم ودردناک بودکه قلبم به شدت تیرمی کشید،دارینوش نگران وبی تاب بامشت به پنجره می کوبیدامامن نه صداشومیشنیدم نه چشمای افسونگرش ومیدیدم،مثل خودش بی رحمانه وخونسردپاموروگازگذاشتموبه سمت خونه ی ثمره روندم....... ثمره پابه پام گریه می کردونوازشم می کرد-به جون غزل دلم داره میترکه ازغمت،توروجون بابات گریه نکن!

-ازمن گذشت..نگفت خودموواست تغییرمیدم،گفت بروکه عذاب نکشی..اون بدون من میتونه زندگی کنه مگه نه؟

-معلومه که نمیتونه،اگه میتونست که بعده طلاقت نمیومدسراغت میومد؟





-فرداهمه چی تموم میشه،دیگه اخماشونمیبینم، چشمای آبیشونمیبینم،بدون اون میتونم ثمره؟بدون دارینوش روزاچجوری میگذره؟دیگه نیست که همش دنبالم باشه تامباداکسی بهم آسیب بزنه که مبادانگاه بددنبالم باشه،شباکی توموهام چنگ بزنه که خوابم ببره؟دارم دیوونه میشم .....من می خوامش،بیش ترازجونم می خوامش،حتی بداخلاقیاشو،حتی خشونتاشو!

romangram.com | @romangraam