#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_126


_درست عکس من!

_خیله خوب بسه دیگه وروجک پاشوبروپیش عزیزدردونت میدونی که چقدمثل خودت لوسه وتنهانمی خوابه.

_شبت به خیر بابای خوشتیپم!

_شب به خیرخودشیرین!

.........................

نگاهی توآینه به تیپ واستایلم انداختم.....مانتوی کوتاه مشکی ازروش هم کاپشن کوتاه چرم شلوارچسب قده نوده لی شال پشمی سرمه ای بوتای سرمه ای رنگ به همراه کیف دستی ستش موهام روبافت آفریقایی زده بودموآرایشی هم جزیه رژلب جیگری نداشتم،سوییچ باباروبرداشتم وزدم بیرون،رستوران بابارومثل کف دست بلدبودم!!توی پارکینگ مخصوص ماشین وپارک کردمو وارده رستوران شدم،نگاهی گذرابه میزهای پرشده انداختم وازپله های طلایی رنگ بالارفتم،طبقه ی دوم درسلطنتی بزرگ،دستگیره روپایین کشیدم وداخل شدم....زیبابود!زیباترازهرجایی!!اولین قرارشون...اولین تولدکناره اولین دوست پسرزندگیش...صندلی روعقب کشیدم ونشستم...ناخداگاه نگام سمت پنجره کشیده شد...هیچکس نبود..فقط خودشون دوتا...دستام دلتنگ صندلی رولمس کرد..همینجانشسته بود..توی جایگاهی که من نشسته بودم...اولین دختری که وارده این طبقه می شدومن دومی‌... بوی عطری آشنافضاروپرکرد..وبعدهم حضورآرامش بخشش!توی جایگاه دامون نشست...بانگاهی سردونافذ!پوزخندی ازروی عادت نشست روی لبام!!

-فکرمی کردم بایدمنتظره کس دیگه ای باشم...

گوشه ی لباش پرید-توفقط میتونی منتظره یک نفرباشی،اونم منم!

-باباباهم دست شدین که منودیوونه کنین؟

-من واسه حرف زدن بازنم نیازبه هم دستی باکسی ندارم!

کیفموازروی میزچنگ زدموبلندشدم ..

دارین-کجا؟هنوزباهم حرف نزدیم.

romangram.com | @romangraam