#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_124
-خیله خوب عزیزم خودتوناراحت نکن،می خوام بدونم میتونی به مرده دیگه ای هم فکرکنی؟
-کی؟
-اون مردی که امروزکنارم نشسته بودودیدی؟
-آره..
-یکی ازسهام دارای شرکته،قبلا هم یه بارموضوع توروگفته بودمنم بهش گفتم که متاهلی،چندروزپیش که فهمیدداری طلاق میگیری دوباره مطرح کردمنم گفتم که بایدبه توبگم حالا،نظرت چیه؟
-می خوام فقط روی تربیت تپش متمرکزشم بابا،الان اون ازهرچیزی برام مهم تره..
-آره خوب ولی توهنوزخیلی جوونی بایدیکی کنارت باشه تابعده من..
-خدانکنه دامون..
-بازم دامون؟اگه دانوبم زنده بودصداش می کردی دانوب؟
کوله باری ازغم توی دلم سرازیرشد..شایداحمقانه بودولی نمی خواستم چیزی ازشون بشنوم،نمی خواستم باورکنم که اون هابخش مهمی اززندگی من بودن..
-عاشق هم بودن؟
-بیش ترازاون چه که فکرشوبکنی..
romangram.com | @romangraam