#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_122


-من تمومش می کنم!

-دارینوشش!

-اولین باره ..

-چی؟

-که میگی دارینوش..

تپش درحالی که عروسکشوسفت بغل کرده بودبه سمت مااومد..درکمال تعجب ازماشین پیاده شدوبایه جست تپشوبغل کردوگذاشتش روی صندلی جلو..

-بزارش عقب خطرداره..

-خطری نیست..

-پس حداقل کمربندشوببندیاآروم برو..

-بدون توآرومم میریم،برگردپیش مهموناکیک سردنشه..

نیشخندی زدوباسرعت نورازکنارم گذشت،یه مردچه قدرمیتونه درعین عوضی بودن اینقدرجذاب وخواستنی باشه؟؟؟؟؟؟؟............... بانگرانی کل خونه رودورزدم ولی بی فایده بود...نگاهی به ساعت انداختم..یازده شب..یعنی کجارفته بودن؟نکنه بلایی سرشون اومده باشه؟نکنه تصادف کرده باشن؟خدایاخودت کمک کن! صدای آیفون که اومدباخوشحالی به سمت دردوییدم،همزمان تپش هم خودشومحکم توبغلم پرت کردمثل دیوونه هابه خودم فشارش میدادم انگاردنیاروبهم دادن..

تپش-ببین بابایی بلام(برام) چه علوسکایی(عروسکایی) خوشجلی(خوشگلی) گرفته..

romangram.com | @romangraam