#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_116


عرفان-شماکی باشی؟

-بریم آقاعرفان من کاری ندارم..

-چرانزاشتی خودمومعرفی کنم ؟شایدعرفان جان بخوادتصمیماتی بگیره قبل ازاینکه توروبرسونه..

عرفان-مثلا؟

دارینوش-مثلااینکه مهره ی گردنت روتنت اضافیه یامهره های پشتت؟

عرفان-طلبکاری بگوتسویه کنم!

دارین-توزحمت نکش خودم تسویه می کنم!

مشت محکمی حوالی صورتش کرد،باوحشت بازوهاشوچسبیدموکشیدمش عقب ولی هربارپسم میزدودوباره ازاول میکوبیدش،مامورای حراست باعصبانیت جداشون کردن ومنه بدبخت وجریمه..عرفان باصورت خونی روی صندلی نشسته بودودارینوش بااخمای توهم کنار درایستاده بود..

کریمی-ایشون باشماچه نسبتی دارن خانم شایگان؟

دارینوش-شوهرشم!

بااخم نگاهی به دارینوش انداخت ودوباره به من نگاه کرد-آقای صالحی مزاحم شماشده بودن؟

-نه..فقط می خواستن منوبرسونن!

romangram.com | @romangraam