#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_115


-سلام برانگلای جامعه!زودباش سوارشوبریم که خیلی خستم!

-شرمنده اخلاق چیزمرغیت رفیق یه کلاس هنوزدارم اینوبپیچونم مرادی به صورت افقی هیکلموقهوه ای می کنه ولی تواصلانگران نباش عرفان جون راننده شخصی دراختیارت،حوصلت سررفت یه آبمیوه هم بزن به جیب خوش باشین!

-ثمرهههه!!

عرفان-بریم غزل جون خسته میشی..

-تونگران خسته شدن من نباش،اینقدم بااون چشمای نلعبکیت زل نزن به صورت من که اصلااعصابتوندارم..

-چراجوش میاری خوشگله؟یکم مثل رفیقت نرم باش!

-گمشوبابا نکبتتت!

راهموکج کردموازیه طرف دیگه رفتم،ازشانس خیلی خوبم دارینوش هم سررسید برعکس تمام این مدت که بابی خیالی منوول کرده بودبه حاله خودم.....منوثمره اسگلیم که فکرمی کنیم این وحشی رام این کارامیشه آخه اصلادارینوش اهل منت کشی وعذرخواهی بود؟مثل همیشه خوش پوش وجذاب ازماشین پیاده شدوباحالت قشنگی تکیه دادبه درماشین،آخ که چقددوست داشتم بپرم بغلشوتف مالیش کنم حیف که ازاین کاراهم خوشش نمیاد.

من-کاری داشتی؟

-نه..

عرفان-بیابریم خوشگلم نمیبینی آقاچقدعصبیه؟

دارینوش-مثل اینکه تن همکلاسیت یه خورده میخاره !!

romangram.com | @romangraam