#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_107
بادادی که سره بچم زدچشمای قشنگش روکه پره اشک شد-بروتواتاقت مامان جونم!گریه نکن خوشگل مامان میدونی که مامان ناراحت میشه..
موهای لخت مشکیشوازروصورتش کنارزدوبابغض گفت-شپ(شب)به خر(به خیر)!
رفت بیرون ودروهم بست،اشکاموپس زدموازحصاره دستاش خودموبیرون کشیدم...
-فک کردی چون پدرنداره بایداینطوری باهاش حرف بزنی؟
-بایدادب بشه..
-اینطوری بادادوخشونت؟مگه اون منم که واسه عشقم بهت تحملت کنم وهیچی نگم؟
-هه !تحملم می کنی؟
-خودت و عوض کن دارینوش،همونطورکه من به خاطره تواین زندگی روانتخاب کردم!
-عذاب میکشی؟فک کردم عادت کردی..
-چرابایدعادت کنم به اخمای توهمت؟به اینکه تابه حال یه بارازدهنت یه دوست دارم ساده نشنیدم..آره من قبول دارم توگذشته ی افتضاحی داشتی،ولی گذشته ی منم ازتوبهترنبوده،پس اگه منم اینطوری اخم کنموتوخودم برم خوشت میاد؟به قوله خودت اگه باحرفام دیوونت نکنم عادت می کنی؟
-اگه عاشقم باشی تحمل می کنی..
-عاشقتم ولی مجبورنیستم تحملت کنم،تواگه عاشقمی خودت وعوض کن!
romangram.com | @romangraam