#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_105
-دارینوششش!
-بریم توتخت؟
-تابهم نگی نه!
-پس میریم..
روی دستاش بلندم کردوبه سمت تخت رفت تقریباپرتم کردروش کف دستاموروی سینش گذاشتم ومانع بوسیدنش شدم..
-نمیشه..
-کی گفته که دست تواکه بخوای یانه؟؟
-پس دست کیه؟دست دخترهمسایه؟
-علاقه ای به خوابیدن بادخترهمسایه ندارم...فقط تویی که منووحشی می کنی!
-بگوچیکارکنم که کمتروحشی بشی؟
-دیوونم نکن..میتونی؟
باشیطنت کودکانه گفتم-نچ!نمیتونم..اصلامن آفریده شدم واسه دیوونه کردن تو!هرچندتوخودت دیوونه بودی..
romangram.com | @romangraam