#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_102


_توباورت میشه که یک پدرهمچین کاری بکنه؟من فقط چندنفروفرستادم تایه هشداربهش بدن ولی خودش خیلی مقاومت کرده بود ولی میدونی عزیزم؟هیچ وقت پشیمون نمیشم،چون ازنظره من هرکاری به خاطره تاوان کارهایی که کرده مرگش روانتخاب می کنه!

_تاحالاتوعمرم آدمی به آشغالی وکثیفی مثل توندیدم،چطوردلت اومدبه خاطرپول بچت وهم خونت اونم درست وقتی که تازه بچه دارشده توقبرخاکش کنی؟توآدمی؟

_نمی خوای بدونی سرنوشت اون بچه چی شد؟

_حتمااونم به لطف توبدبخت وبیچاره شده،یاشایدم اونم به خاطره حماقتاش زیره خروارهاخاک داره میپوسه؟

_نه اتفاقااون بچه توی نازونعمت زیره سایه ی یه پدرفداکارومهربون بزرگ شد!میبینی غزلم؟سرنوشت دوباره آدماروبهم میرسونه...

دستام روی قلبم مشت شد....نمی خواستم چیزی بشنوم..ازشنیدن حقیقت بیزاربودم...میدونستم می خوادچی بگه..ولی دلم نمی خواست به زبون بیاره...من همین غزل ودوست داشتم غزلی که یه بابای فداکارومهربون داره غزلی که مادره مهربونش روسالهاست که ازدست داده...

_اون بچه تویی غزل!نوه ی عزیزه من...بچه ی دانوبم تویی بعده این همه سال که پیدات کردم می خوام زندگیموبه پات بریزم مخصوصاحالاکه شدی عشق وزندگی برادرزادم!

_دروغه...

_تمام چیزهایی که گفتم عین حقیقت بود!من که دیگه جونی واسم نمونده می خواستم هم بارموسبک کنم هم تمام دارایی وزندگیموتقدیمت کنم...

_توقاتلی...تودانوب وکشتی..زنشوکشتی..ترمه چی؟مامانموچی؟مرگش مشکوک بوده توکشتیش مگه نه؟توی پس فترت خون این همه آدموریختی مگه نه؟

_واقعانمی خواستم غزل...ترمه واقعابی گناه بودولی زیادی پاشورودمم گذاشته بود!

_خفه شووو!اونی که مرگ حقشه تویی اونم به بدترین حالت ممکن..

romangram.com | @romangraam