#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_101
-بزرگ ترین خلافکاروزیرک ترین مردی که توی عمرم دیدم،ولی حیف که به جای همکاری مدام باهم رقابت کردیم،حتی اونقدرباهوش بودکه تمام گندکاری هاشوپوشوندوتبدیل شدبه یه مردباشخصیت وکاردرست،ولی داروین شایگان هیچ وقت سعی نکردکارهایی روکه می کنه باچهارتاگندکاری دیگه بپوشونه،من شدم انگل جامعه واون یه جنتلمن کارخونه دارکه سرش قسم میخوردن!توی باندآیهان خیلیاقربانی شدن وروزگارشون سیاه شدولی فقط یکیشون زن بود،زیبافروزش،مهندس آی تی،شوهرش سره یکی ازماموریتامرده بودواون مونده بودبایه پسربچه ی هفت هشت ساله،پدرت رومیگم،دامون!زیره بال وپرم گرفتمشون،هیچی واسشون کم نزاشتم،ولی پدرت اون قدربی چشم وروبی لیاقت بودکه تابه یه دم ودستگاهی رسیدراهشوازمن جداکرد،ولی خوبیش این بودکه هدفمون باهم یکی بودهردونابودی آیهان فلاح ومی خواستیم،همه چی دراختیارش گذاشتم تاحساب شده بره جلووترمه روتصاحب کنه،من به خوبی نقطه ضعف آیهان ومیدونستم واسه همین دامون وفرستادم جلو..
-چرادامون؟مگه آیهان درحقه بابام چه کارکرده بود؟
-آیهان برای آشکارنشدن رازهاوکارایی که کرده بودمی خواست زیباروازبین ببره که مبادادهن بازکنه،جلوی چشمای پدرت به مادربزرگت زهردادن!
-دانوب کیه؟
-پسره واقعی من وزیبا!اون هم سرنوشتی مثل پدرت رودنبال کرد،دوتایی هم دست شدن تامنونابودکنن وهمه ی داراییموغارت کنن!
-اونی که همیشه دنبال پول وثروت بوده توبودی نه بابام!
-آره خوب دامون خودش اینقدرداشت که چشمش دنبال پول من نبوداون فقط می خواست نابودی منوبه چشم ببینه..
-پس دانوب..
-موفق شد،چون بیش ترازهرکسی به من نزدیک بود،خیلی هم باهوش وباانگیزه بود!
-الان زندست؟
-نبایدبادم شیربازی می کرد،اون هنوزخیلی جوون بودبرای قربانی شدن مخصوصااینکه تازه پدرهم شده بود!
_توکشتیش؟
romangram.com | @romangraam