#چشم_آهوی_من
#چشم_آهوی_من_پارت_100
-خیله خوب،خودم بهش زنگ میزنم!....جواب نمیده..
-لعنتتتتتتت!
(غزل)
دستاموبین دستاش قفل کردوزل زدتوی چشمام-خیلی شبیه دانوبمی!....میدونم کنجکاوی که چراآوردیمت اینجا،اونم اینطورترسناک،ولی اصلانگران نشو،توتک نوه ی عزیزه من هستی عمرابزارم یه تارموازسرت کم شه..
بانفرت دستاموازبین دستاش درآوردم وازش فاصله گرفتم..دوباره ویلچرش روحرکت دادوبرگشت پشت میزش..
من-نمی خوای این بازی کثیف واحمقانه روتموم کنی؟چی ازجون من وبابام می خوای؟چی توگذشتتون بوده که الان دارین همدیگروتیکه وپاره می کنین؟
-عجله نکن دخترخوشگلم،همچیوبرات تعریف می کنم!
-من دخترتونیستم!
-وقتی همچیوبشنوی متوجه میشی که هستی یانه..
-میشنوم..
-من داروین شایگان پدرخونه ی بابات هستم،یه مولتی میلیاردرباهوش که هزاران نفرجلوش خم وراست میشن..آیهان فلاح وکه میشناسی؟بابات چیزی ازش گفته؟
-پدربزرگم!
romangram.com | @romangraam