#چراغونی_پارت_60
_من مطمئنم سرت به جايي خورده ... به خدا اگه امشب اين حرفو زدي ...بازم حرفش نصفه موند ..ايندفعه بلند تر از قبل گفت ...
_ قسم ميدم؛ معلومه كه قسم ميدم ... اين كار ِ تو ديوونگيه ...
بازم سكوت و حرفي كه طرف پشت خط زد ...
_ من اين حرفا حاليم نيست كجايي؟؟ بازم منتظر جواب اون طرف موند
_....
من تا 1 ساعت ديگه اونجام واي به حالت اگه اونجا نباشي ...خداحافظ...
قطع كرد ... مطمئنم اصلا جواب خداحافظيشم نشنيد ...
سرشو بلند كرد...و به ما سه تا كه تمام حواسمون به اون بود نگاه كرد
حتي پسري كه باهاش بود ومن فهميدم پسرشه هم داشت به مادرش كه انگار خيلي عصباني بود نگاه ميكرد ...
يه دفعه زد زير خنده ... با خنده گفت :
_سلام ....واي ببخشيد من اصلا نفهميدم چجوري اومدم خونه از دست اين پسره ...
تو دلم گفتم كدوم پسره؟! ... سوال منو مريم جون پرسيد ..
_ اتفاقي افتاده مرسده جان؟
romangram.com | @romangram_com