#چراغونی_پارت_6

_نوراي من بيا پايين دخترم داري خودتو نابود ميكني.... بعدم اونو در آغوش كشيد

كاشكي دلم رسوا بشه دريا بشه اين دو چشم پر آبم

روزي كه بختم وا بشه پيدا بشه اون كه اومد تو خوابم

شهزاده ي روياي من شايد تويي

اون كس كه شب در خواب من آيد تويي ....تو

از خواب شيرين ناگه پريدم او را نديدم ديگر كنارم به خدا

جانم رسيده از غصه بر لب هر روز هر شب در انتظارم به خدا

مرد به طرف ضبط رفت و اونو خاموش كرد.

نورا با صدايي كه كمتر از زمزمه نبود با بغض گفت : مي خوام برم، نمي خوام زندگيش واسه اشتباه من نابود بشه ... بازم قطرات اشك از چشمش جاري شدن

مرد كه تا اون لحظه ساكت بود و داشت از پنجره رو به رو حياط تاريك خونشو نگاه ميكرد

با صدايي آروم ولي مقتدر ... .پر از غرور... ولي معلوم بود داغونه گفت : مي تونستي همه چيزو درست كني تو ميتونستي عروس امشب باشي ولي بابا ... سكوت كرد ... دوباره ادامه داد ...

حالا هم كه نمي خواي همه با هم ميریم...

نگاهي به همسرش انداخت و با تاييد اون دوباره گفت:

romangram.com | @romangram_com