#چراغونی_پارت_53


با يه حالتي نگام كرد ...

حالتش يه جوري بود ... ولي يه دفعه يه لبخند زد و گفت:

پاشو همه رو واست توضیح ميدم ...

اول بايد يه دوش بگيري ...

بعدم بيا پايين هم صبحانه بخور هم برات بگم ... خوبه؟ ...

_سرمو به حالت باشه تكون دادم همون طور كه داشتم از جام بلند ميشدم گفتم :

…ok_

مريم جون: آفرين دخترم ... فقط زود بيا پايين من تو آشپزخونه منتظرتم

حوله رو روي تخت گذاشتم.

از لباس هايي كه مريم جون شسته بود شلوار لي و يه تيشرت ساده پوشيدم ...

موهام رو هم همون جور خيس شونه کردمو بستمشون ...

دلم مي خواست بدونم چي شده كه مريم جون اين همه عجله داشت!! ...


romangram.com | @romangram_com