#چراغونی_پارت_33


_والا اونم درگيرامینه...

مريم جون با نگراني گفت :

_چرا درگير مادر؟! نكنه اتفاقي افتاده واسه بچه؟

_نه ... فقط واسه موندن تو مهد خيلي مرسده رو اذيت ميكنه

مريم جون نفسشو با خيال راحت داد بيرون و گفت :

_خوب كم كم عادت ميكنه

ديگه داشتم داغ مي كردم ...

تو مغزم هزار تا سوال بود ... مرسده .. امين ... و مهم تر از همه اينكه رشته ورزشی این پسره چیه!!!...

هيكلش خیلی پر بود. بهش نمي خورد فوتباليست باشه!! ...

واسه همين پریدم بين حرف زدن مريم جون و مسعود و گفتم :

_ میتونم بپرسم رشته ورزشیتون چیه؟

يه دفعه اتاق ساكت شد وهر سه نفر دوباره خيره شدن به من ... حتي مسعود ...


romangram.com | @romangram_com