#کاکتوس
#کاکتوس_پارت_57


_ چی میگی تو؟

آینه جلو ماشینش و به سمتم چرخوند :

_ مگه من کورم؟ کی دست روت بلند کرده؟

_ سینا میشه بری؟ فردا با هم حرف می زنیم؟

_ نه نمیرم. تا توضیح ندی. هیچ جا نمیرم.

_ جای دست برادرته؟ چی بود اسمش؟ نوید.

_ آره. با هم جر و بحث کردیم. چیز مهمی نیست .

با دست به فرمون کوبید، به روبروم خیره شدم و بغض کردم.

_ چرا اذیتت می کنه؟ دیوونه ست؟

_ هم دیوونه، هم... بدهکار.

_ به خاطر بدهکاری دست روی تو بلند می کنه؟

_ همه چیز ریخته به هم، طلب کارا بهش فشار اوردن. اونم سر من خالی می کنه.

خدایا من چی داشتم می گفتم؟

این همه دروغ و اراجیف چه طور می تونست از زبون من باشه؟

از تو آینه به چشمای پر از دروغم خیره شدم.

دلم می خواست می تونستم به صورتم تف کنم.

_ چقد بدهکاره مگه؟

از خجالت سرم و انداختم پایین و زیر لب گفتم: زیاده.

_ چقد؟

_ دویست میلیون.

_ چرا تا حالا چیزی بهم نگفته بودی؟

_ نمی خواستم بدونی که ناراحت بشی.

سکوت کرد، با کلافه گی دستی به موهاش کشید، دستام و گرفت و بوسید.

به بازی کردن با شالم مشغول شدم تا نتونم سر بلند کنم و به چشماش نگاه کنم.


romangram.com | @romangraam