#کاکتوس
#کاکتوس_پارت_34
شبی که دلم و طبق معمول با تحقیراش خورد کرد.
دلم دوباره اون نگاه روشنک و نمیخواست.
نگاهی به نوید انداختم، دستش و کشوندم تا کنارم بشینه و من بخونم.
رمان کاکتوس پارت ۲۵
یکی از بهترین آهنگایی که تو هر شرایطی بهش گوش میدادم و انتخاب کردم و شروع کردم.
باید تورو پیدا کنم ، شاید هنوزم دیر نیست
تو ساده دل کندی، ولی تقدیر بی تقصیر نیست
با اینکه بی تاب منی، بازم منو خط میزنی
باید تورو پیدا کنم، تو با خودت هم دشمنی
کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه
اون لحظه های آخر از رفتن پشیمونت کنه
دل گیرم از این شهر سرد این کوچه های بی عبور
وقتی به من فکر میکنی، حس میکنم از راه دور
هر وقت به این ترانه گوش میدادم، بغض میکردم .
هیچ وقت دلیلش رو نفهمیدم اما هربار غم درونم گل میکرد.
به بچه ها که نگاه کردم هرکدوم به گوشه ای خیره شده بودن، انگار دلشون نمیخواست که تموم شه.
نوید دستش و انداخت دور گردنم و به چشمام زل زده بود.
باورم نمیشد که نوید هم تحت تاثیر قرار بگیره،
خنده بلندی سر دادم و گفتم: عزیزان تموم شد. برگردید به حالت اولیه.
اشکان دستش و روی پاهام کوبید .
_ همینه لعنتی. این صدات و دوست دارم.
و باز هم سنگینی نگاه روشنک.
romangram.com | @romangraam