#کاکتوس
#کاکتوس_پارت_14

_ میشه بگی کجا باید بخوابم؟

اشاره ای به اتاق وسطی کرد و گفت تو اون اتاق.

داشتم میرفتم که از پشت صدام کرد، به سمتش چرخیدم و گفت: من دارم میرم طبقه پایین، اشکانم صبح برمیگرده.

میتونی امشب و راحت باشی، دوش بگیر یا نمیدونم هرکاری که میخوای بکن.

دستی به صورتش کشید و گفت : اگه خواستی در و از پشت قفل کن‌.

نتونستم بهش بگم چقد از تاریکی و تنهایی خونه میترسم.

کلیدهارو ازش گرفتم و رفت.


اتاق ساده ای بود، یه تخت گوشه اتاق ، یه آینه بزرگ و ساعت دیواری که بالای تخت آویزون شده بود.

نگاهی به داخل کمد اتاق انداختم،

دو دست لباس راحتی پسرونه بود.

سرم و خاروندم و به این فکر کردم یک هفته ست حمام نکردم و حالا که پسرا نبودن این بهترین فرصت بود‌.

لباس هارو از تو کمد برداشتم و در عرض چند دقیقه دوش گرمی گرفتم.

وقتی به اتاقم برگشتم و درو از پشت قفل کردم و درجا بیهوش شدم.


رمان کاکتوس پارت۱۲


نمی دونم چند ساعت از خوابم گذشت که صدای کوبیده شدن در ورودی وحشت زده بیدارم کرد‌.

از جا بلند شدم ، عرق کرده بودم و نفس نفس میزدم ، با ترس به سمت صدا رفتم.

اشکان تلو تلو وارد خونه شد، چشمای نیمه بازش جایی رو نمی دید و زیر لبی با خودش حرف می زد.

متوجه من که شد ، دستشو دراز کرد و گفت: بیا ببینم.. دستم و بگیر.

چند قدم به طرف اتاقم‌ عقب برگشنم، نمیدونستم باید چیکار کنم؟ فکر میکردم همه اینا نقشه نویده و میخواد به خاطر دزدیدن کیفش تنبیهم کنه.

قدرت پاهاش و از دست داد و به زمین افتاد.

آهسته بهش نزدیک شدم و صداش زدم.

بی حال تر از اونی بود که بخواد کاری با من داشته باشه.

دستش و گرفتم و سنگینی تنشو روی خودم انداختم و کشون کشون روی یکی از مبل ها نشوندم‌.


romangram.com | @romangraam