#بوسه_بر_زندگی_لعنتی__پارت_80


پامو محکم روی پاش گذاشتم ، کمی سست شد ، تند ازش دور شدم شدت زیاد بود که باعث شد پرت بشم .

چشمامو محکم بستم ، که کسی منو گرفت .

- خوبی دل آرا؟

با شنیدن صدایی نا آشنا ، متحیر شدم . تند بلند شدم و نگاهش کردم .لبخند زد ، کمی فکر کردم ،احتمالا مهرسام بود .

اخمی به پیمان خمار کرد و منو از جمع دور کرد .

مرسام - اذیت شدی ؟

دستی به لباسم کشیدم و لبخند زدم - نه مرسی ، فقط اگر شما نبودید الان پخش زمین بودم .

تک خنده ای کرد - فکر کنم حوصله رقص رو نداشتی !

- اوهوم

از خدمتکاری دو تا جام گرفت ، جام بنفش رنگ رو دستم داد . کمی مکث کردم و گرفتم .

مهرسام - شربته!

لب گزیدم و جام رو به لبام نزدیک کردم ، با چشیدن طعم شیرینش لبخندی زدم.

مرسام - دانشجویی؟

- سال سوم ،دو ماه دیگه شروع میشه

مرسام - چندسالته ؟


romangram.com | @romangram_com