#بوسه_بر_زندگی_لعنتی__پارت_39

ملودی - از کجا میدونی ؟

- چون نه من و نه ایلیا نیازی بهم نداریم

ملودی تیز گفت - مگه میشه ؟

- آره

ملودی پوزخندی زد - اگر ایلیا قبول کنه !

اخم کردم - میکنه ، چون ارث خیلی براش مهمه

گوشی خونه زنگ خورد ملودی بلند شد ، تا جواب بده .

ملودی - سلام

-ا...............

ملودی - شما؟

-ا............

قهقه ای زد و نگاه گذرایی به من کرد .

ملودی - بله ، اینجاس !

تیز نگاهش کردم ، که دست پاچه شد ، گوشی رو محکم تر تو دستش گرفت .

مطمئن بودم یا زن عموعه یا الیاس ، کلافه دستی به موهام کشیدم ، ملودی هم بعضی مواقع مخش کار نمی کرد .

ملودی - بذارید بمونه

romangram.com | @romangram_com