#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_77


جرقه تغییر من به دست اون خورد...





بزرگتر که شدم چیزای بیشتری فهمیدم آخه همه نوع دوستی داشتم....

مثبت

منحرف

مومن

کافر

شیطون

ساکت و......





کلا ارتباط اجتماعی خوبی داشتم...

درسخونم بودم....

علاقه خاصی به خانوادم دیگه نداشتم....

گیر های الکی میدادن...

یه دقیقه باهام دعوا میکردن...

دقیقه بعد عزیزم و گلم بودم....

شاید به نظر خیلی ها مسخره باشه که با اینهمه امکانات اینطوری باشم....





اما من دوستی میخواستم...





برام باعث تاسف بود که حسادت به دوستایی میکردم که با ماماناشون راحت بودن....





وقتی غیر مستقیم به مامانم میگفتم، میگفت :مگه ما با هم راحت نیستیم؟ مگه شوخی نمیکنیم؟





اما درک های ما متفاوت بود...

اون نمیزاشت که تلگرام و اینا داشته باشم اما من داشتم.....





چون خیلی ها داشتن.

شاید به نظرتون دختر بدی باشم اما تو شرایط من نیستید که درک کنید...





شیطنت مجازی خیلی داشتم...

دوتا از بدترین لحظات زندگیموهم داشتم که بعدا میگم...





بعضی وقتها از خدا میخواستم که خانوادم کسایی دیگه باشن...

با شرایط زندگی مرفه تر





با چیزایی که آرزوشونو داشتم....

romangram.com | @romangraam