#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_75


یکم ریمل که خیلی خوشگلم کرد به اضافه خط چشم و رژ کالباسی....





طنی هم آرایش قشنگی کرد....

کوله های کوهنوردی و ارتشیمون رو که پر از خرت و پرت بودن و برداشتیم و کتونی های مشکی پوشیدیمو رفتیم....





ست تا چه حد آخه

از نزدیک ترین مسیر که خونه ی دریا بود شروع کردیم به بار کردن بچه ها





نیلوفر :

همه سوار شدن، خیلی از بچه ها چرت میزدن....

یه آهنگ راک که تنها آهنگ راکم بودو گذاشتم و زیادش کردم....





چقد دوستان به ادبن...

نچ نچ نچ نچ

امواتمم تو گور با فحش هاشون لرزوندن...





وقتی رسیدیم، ماشینو پارک کردم و همه به صف شدیم....

اکیپ ما شامل :من،طنی، دریا،نگار، آتاناز، صدف خواهر دریا، ملیکا، تا مدتی نگین، و.......که اسماشون یادم نیست میشد،.... اینی که میگم یادم نیست یعنی اونایی که گاهی با ما بودن... اصلی ها اینا بودن که گفتم.....





به دلیل کلاه گیسی که گذاشته بودم که میدونید برای چی شالمو مث بچه ها ول گذاشته بودم....





دریا و صدف و آتاناز کلا حجابشون خیلی باز بود..... بقیه هم که درحد مد های امروزی.....





باحجابشون من بودم.... البته همه نماز میخوندیم.....





تیپ ماها باعث میشد خیلی تیکه بندازن اما ما توجه نمیکردیم.....





تا بالا بالاها رفتیم و زیر انداز انداختیم....

من حواسم نبود که فلاسک بیارم اما بچه ها به این موضوع دقت کرده بودن...... واسه صبحانه نیاز نبود اما برای بعدش چرا....





برای صبحانه نون و پنیر و سبزی و گوجه و خیار و فلفل ریزه زدیم بر بدن مبارک و بسی بسیار چسبید....





واقعا جاتون خالی بود





romangram.com | @romangraam