#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_74






نیلوفر :

نمیدونم ساعت چند بود که با مشتی که تو شکمم خورد از خواب بیدار شدم...

دردم نگرفت چون ورزشکار بودم....

(خو که چی _چی که چی _الان پز دادی ورزشکاری چی شد، این همه آدم تو دنیا ورزشکارن

من رزمی کارم، حالا هم گم رو وقتمو نگیر)





یکم اینور و اونور رو نگاه کردم تا ببینم این مصیبت الهی از کدوم ور نازل شد....

در یه لحظه یادم اومد طنیه ....





به ساعت کنار تختم نگاه کردم دیدم که پنجه صبحه و منم تصمیم به خواب دوباره ندارم اما طنی هم باید بیدار شه...





پاورچین پاورچین رفتم از اتاق بیرون و تلویزیون رو روشن کردم و زدم mifa music و صداشو تا ته زیاد کردم....

آهنگش بسیار هیجان انگیز بود و صدای دل انگیز جیغ طنی حالمو جا آورد...





حالا که هردومون بیدار شدیم بهتره یه کار مفید بکنیم......

چیکار؟؟؟؟؟





نقشه یه عالی داشتم،

ابتدا کرم ریزی و بیدار کردن بچه ها.....

بعدم کوه نوردی....

بسیار هوشمندانه....





طنی بعد از فش هایی که داد و صورتش و شست ازم پرسید :خو الان چه غلطی کنیم؟





منم نقشه رو براش توضیح دادم....

اونم خبیث رفت تو فاز اجرایی پارت یک نقشه تا منم خوراکی بذارم....





سپس با فش هایی که +200 بود رضایت دادن بریم کوه....

به طنی گفتم بهشون بگه که همه یه تیپ بزنیم که شامل شلوار ارتشی شش جیب و مانتو کوتاه مشکی و شال سبز لجنی و کپ مشکی ارتشیمون بود....





یادش بخیر چه دعوایی با مامانم سر خرید کپ داشتیم... ولش اصن...





لباسامونو که با طنی پوشیدیم، دستبند چرمی که اونم ست بودو دست کردیم و رفتیم سر آرایش....





romangram.com | @romangraam