#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_73




عادت داشتم پس واسه همین بدون هیچ حرفی رفتم ادامه کارمو انجام دادم...





دوتا لیوان شربت گلاب درست کردم و رفتم تو پذیرایی...





نشستم کنار طنی...

عجیب بود که ساکت نشسته بود یکم تکونش دادم که یهو پرید بالا...





فهمیدم تو فکر یار بوده...

یارش کیه خداداند...





طنی یهو یه لبخند خبیث زد و پاشد رفت سمت تلویزیون..





نقشه پلیدی داشت و اونم گذاشتن فیلم ترسناک بود...





با کلی خواهش و التماس و تمنا راضیش کردم از خیرش بگذره و در آخر....

درسته، پیروز میدان شدم...





قرار شد یه فیلم پلیسی هیجانی بزاره....





تا تیتراژ پخش میشد چیپس برا خودم و پفک برا طنی آوردم آخه اون چیپس دوست نداشت و من هم پفک...





فیلمش الحق که عالی بود...





وقتی تموم شد که دیدیم بعله ساعت دوی نصفه شبه....





اتاقم تخت دونفره داشت و طنی معمولا پیشم میخوابید...





من زیاد اهل مشت و لگد نبودم اما طنی تا حدودی بود...





پس با رعایت حفظ فاصله اسلامی، خوابیدیم و تصمیم گرفتم فردا که بیکارم فک کنم....





خو اونم یه کاره دیگه

romangram.com | @romangraam