#بی_تو_دوباره_میشکنم
#بی_تو_دوباره_میشکنم_پارت_70
اجازه دوباره روون شدن دادم.....
نیلوفر :
معمولا وقتی میومدیم بام روی یه نیمکت خاص مینشستیم، یعنی همیشه اونجا مینشستیم...
به خاطر همین خیالم از بابت طنی برای پیدا کردنم راحت بود...
یه ربع بعد طنی رو از دور دیدم که داره تند تند میاد به سمتم...
وقتی رسید جلو پام یه جیغ خفه کشید...
گفت :خدا مرگم بده.... چرا اینجوری شدی؟.... رنگ و روت چرا پریده؟؟؟؟؟؟ چرا داری گریه میکنی..... ده جون به سرم کردی دختر جواب بده.....
ولی در جواب تموم این حرفا فقط یه کلمه گفتم :رفت....
قیافه طنی عین علامت تعجب شده بود....
گفت :هن؟؟؟؟؟ کی رفت؟؟؟؟؟
با صدای خش دارم که حاصل گریه بود گفتم :آبتین،،،،،، رفت
گفت :آخه بچه به اون کوچیکی کجا میره......
حرفشو ادامه نداد چون تازه درک کرد چی گفتم...
گفت :خب.....خب پیداش میکنیم.... نگرانی نداره که....
گفتم :عقل کل چجوری آخه؟؟؟؟ صاحب خونه جدیده که آدرس نداره..... دانشگاه هم دیگه نمیاد..... هیچ گلی نمیشه به سرمون بگیریم....
قیافش آویزون شد.... لب پایینیشو طبق عادت داد جلو....
گفت :الان مغزم هنگه.... بیا بریم خونه هم غذای منیژه پز بخوریم و هم یه فکری کنیم....
romangram.com | @romangraam